سامسام، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

مستر سام

لحظه ی دیدار

بالاخره مامان موفق شد منو ببینه. انقد ذوق کرده بود که یادش رفت واسه درد دستگاه گوارش رفته سونوگرافی. همه درداش پرید. یعنی من انقد مهمم؟!!!!!!! هی آقاهی با دستگاهش هولم می داد اذیت می کرد. خدا ازش نگذره. خواب بعد از ظهرمو خراب کرد. خب دیگه مامان جون بهونه ای نداری از پایان نامه ات فرار کنی. بچسب بهش و منو راحت بذار لطفاا!!!!!   ...
27 مرداد 1393

سلامتی

مامان دیشب خواب دیده من دخترم. آخه مگه میشه. نه عمه دارم نه خاله. کلی هم دایی و عمو دارم... اصلا فکرشم غلطه.... خودتون شاهد باشین که کی اول بحثو شروع کرد.... هی می خوام اول کاری رابطه ام با مامان خوب باشه.... از همه مهم تر اینه که سالم باشم. خدایا پدر و مادرمو نا امید نکن.... آمین.
17 مرداد 1393

ویار

نه! خبری از ویار نیست. فقط مامان یکم خسته است. همش می خواد بخوابه. تازه شهریور دفاع پایان نامه داره. هنوز کارش تموم نشده. نمی دونم پس کی میشینه پای پایان نامه. خیلی نگرانشم. برای مامانم دعا کنین موفق بشه! آمین!
8 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مستر سام می باشد